عابرانی که آخر هفته گذشته برای خرید یا تفریح به مرکز خرید اوپال در تهران مراجعه کرده بودند، با صحنهای غیرمنتظره و سوالبرانگیز روبرو شدند: یک خانم در یک «باکس شیشهای» شفاف، در پرترددترین نقطه، گیر افتاده بود.
او دیده میشد، اما صدایی نداشت.
این خانم بازیگر با حرکات اغراقآمیز، استیصال، کلافگی و گاهی خشم را نشان میداد. او به شیشههای نامرئی مشت میکوبید، فریاد میزد و تلاش میکرد چیزی بگوید، اما صدایی از او بیرون نمی آمد و سکوت مطلق بود. این اجرای خلاقانه و تاثیر گذار که شوکه کننده بود، بخشی از کمپین گوریلا مارکتینگ پلتفرم «فیدیبک» (Feediback) بود. این اجرا سوالی اساسی را در ذهن مخاطبان ایجاد کرد: چند نفر از ما در زندگی واقعی، در چنین باکسهای شیشهای گیر افتادهایم؟
«دیده شدن» به معنای «شنیده شدن» نیست
چرا یک باکس شیشهای؟ پیام این کمپین هوشمندانه، اشاره مستقیمی به یکی از بزرگترین تراژدیهای مدیریت مدرن داشت: «دیده شدن، اما شنیده نشدن».
این باکس شیشهای، نمادی از تمام صداهایی بود که در سازمانها وجود دارند اما شنیده نمیشوند:
- کارمند ساکت: که زمانی پر از ایده و اشتیاق بوده، اما آنقدر نادیده گرفته شده که «سکوت» را یاد گرفته است.
- کارمند شاهد فساد: که فساد یا آزار سازمانی را میبیند، اما از ترس «برچسب خوردن» یا «اخراج»، سکوت میکند و وجدانش را فدای امنیت شغلیاش میکند.
- کارمند قربانی تعرض: که با یک شوخی زشت یا رفتار آزاردهنده روبرو شده، اما از ترس قضاوت یا سیستمی که حامی او نیست، مجبور به «لبخند عصبی» و سکوت شده است.
- مشتری عصبانی: که بارها مشکلش را مطرح کرده اما پاسکاری شده و در نهایت مجبور به «فریاد» میشود.
در تمام این سناریوها، فرد «دیده» میشود. مدیران هر روز کارمند ساکت را میبینند، مشتری عصبانی را مشاهده میکنند و از کنار کارمند شاهد و قربانی عبور میکنند. اما آیا صدای واقعی آنها را «میشنوند»؟

هزینهی گزاف این سکوت چقدر است؟
این سکوت سازمانی، فقط یک مشکل فرهنگی نیست؛ یک فاجعهی مالی ملموس است آمارها تکاندهندهاند:
- مرگ اشتیاق: طبق تحقیقات، حدود ۸۶٪ کارکنان احساس میکنند صدایشان به طور عادلانه در محل کار شنیده نمیشود. این حس، منجر به «سکوت سازمانی» و مرگ اشتیاق، انگیزه و خلاقیت میشود. مدیری که به «سکوت» کارکنانش حقوق میدهد، در حال پرداخت گرانترین هزینه ممکن است.
- از دست دادن مشتری: حدود ۸۹٪ مشتریان، پس از «فقط یک تجربه بد» در خدمات مشتریان (که ریشه در شنیده نشدن دارد)، شرکت را ترک کرده و سراغ رقیب میروند.
- هزینه فساد و آزار: گزارشهای جهانی نشان میدهد ۷۵٪ قربانیان آزار در محیط کار، از ترس سیستمی که حامی آنها نیست، هرگز گزارش نمیکنند. همچنین، سازمانها سالانه ۵٪ از درآمد خود را به دلیل فسادهای داخلی از دست میدهند که بیش از ۴۰٪ آنها میتوانست با یک گزارش داخلی ساده، کشف شود.
شکستن دیوار سکوت: جادوی QR Code
اما اجرای پانتومیم در اوپال، فقط نمایش درد نبود؛ نمایش راهحل نیز بود. روی این باکس شیشهای، یک QR Code نصب شده بود.
به محض اینکه مخاطبان کنجکاو، این کد را با موبایل خود اسکن میکردند، جادو اتفاق میافتاد. دیوار سکوت فرو میریخت. همان بازیگر، در ویدیویی، شروع به صحبت میکرد و داستان خود را (داستان مشتری عصبانی، کارمند ساکت، قربانی یا شاهد فساد) روایت میکرد.
پیام واضح بود: در دنیای امروز، فاصلهی «دیدن» تا «شنیدن» واقعی، به اندازهی اسکن یک QR Code ساده است.
«فیدیبک»: از گوریلا مارکتینگ تا راهحل سازمانی
پلتفرم «فیدیبک» (Feediback)، که طراح این کمپین خلاقانه بود، دقیقاً بر اساس همین اصل طراحی شده است. «فیدیبک» یک فقط یک پلتفرم نیست؛ بلکه یک سیستم هوشمند برای «مدیریت شنیدن» صداهای گم شده و ارزشمند سازمان است.
این پلتفرم با استفاده از QR Code هایی که در نقاط کلیدی سازمان (مانند اتاق استراحت، خط تولید، روی بستهبندی محصول، یا در فروشگاه و …) نصب میشوند، یک کانال ارتباطی امن، ناشناس و ۲۴ ساعته بین کارکنان و مشتریان با مدیران ارشد ایجاد میکند.
- ناشناس و امن: کارمندی که شاهد آزار یا فساد است، میتواند بدون ترس از فاش شدن هویتش، گزارش دهد.
- مستقیم و بدون واسطه: صدای مشتری شاکی یا کارمند دلسوز، بدون فیلتر شدن توسط مدیران میانی، مستقیماً به دست تصمیمگیرندگان میرسد.
- تحلیل و بینش: «فیدیبک» فراتر از شنیدن عمل میکند؛ این پلتفرم بازخوردها را تحلیل کرده و به مدیران «بینش» واقعی برای تصمیمگیری میدهد.
از «فرهنگ سکوت» به «فرهنگ شنیدن»
اجرای پانتومیم در اوپال تمام شد، اما اجرای خاموش در بسیاری از سازمانها هر روز ادامه دارد.

مدیران امروزی با دو انتخاب روبرو هستند: یا به مدیریت سازمانِ «شیشهای» خود ادامه دهند، جایی که همه چیز را میبینند اما چیزی را نمیشنوند؛ یا اینکه ابزاری ساده و هوشمند مانند «فیدیبک» را به کار می گیرند تا آن دیوار شیشهای را بشکنند.
این پلتفرم، صدای شاکی را به «هدیه» و فرصتی برای رشد، و صدای سکوت را به «بینش» و کلیدی برای نوآوری تبدیل میکند.
آیا شما آمادهاید صدای واقعی سازمانتان را بشنوید؟
















