مشخصه خصلت نمای بسیاری از نظریه های زیبایشناسیک سده نوزدهم این بود که به جای بررسی ساختار زیبایی شناسیک اثر به پیام مولف آن می پرداختند. نظریه ی سخن هنری اگر امروز هم چنین روشی یرگزیند، باید از سویههای دیگر نیز جهان بینی (رمانتیک) و به ویژه مفهوم (نبوغ فردی) را بپذیرد. اما منش اصلی شماری از مهمترین آیین های نظریه ی هنری سده بیستم این است که به خود اثر هنری دقت کرده اند، و کوشیده اند تا تمامی دلالت های معنایی را از ساختار آن به دست آورند.
هستۀ اصلی در بحث فرمالیست های روسی، نویسندگان آیین نقد جدید در کشورهای انگلوساکسون، نشانه شناسان، ساختار گرایان و سرانجام نویسندگان هرمنوتیک مدرن مشترک است: اهمیت سویۀ زیبایی شناسیک پیام، یعنی شکل یا ساختار اثر. به همین دلیل بسیاری از نظریه پردازان برجسته ی هنرهای تصویری، پیش از نشانه شناسی مدرن بر اهمیت بررسی نشانه ها تاکید کرده بودند.
هزاردستان اثری از علی حاتمی است که در سال ۱۳۵۸ به صورت مجموعه تلویزیونی برای تلویزیون ایران ساخته شد. پروژه هزاردستان بعد از ۸ سال تمام شد. طرح اولیه این فیلم در سال ۵۴ با عنوان «جاده ابریشم» و با حضور شخصیتهایی مثل مدرس، میرزا کوچک و رضاخان به ذهن حاتمی آمدو بعد از تغییرات اساسی که ماهیت کار را عوض کرد.
ماندگارترین تأثیر هزاردستان در تاریخ سینمای ایران، ساخته شدن شهرک سینمایی غزالی است. شهرکی که به گفته خود علی حاتمی، زمان شروعش جوان بوده و وقتی تمام شده پیرمردی از شهرک بیرون آمدهاست. در این شهرک محلههای اصلی و قدیمی تهران با زیربنای ۷ هزار متر مربع ساخته شده و ۳۰ هزار متر مربع به خیابان لاله زار و میدان توپخانه اختصاص یافته است؛ آن هم به گونهای که نمای بیرونی ساختمانها قابل جابجا شدن باشد و بتوان هر عمارت را به بنایی دیگر تبدیل کرد.
فیلمنامه هزاردستان بیش از ۸ تا ۱۰ بار بازنویسی شده و بعد از وقفهای دو ساله فیلمنامه اگر از حاتمی خواستند که ویرایش چهارمش مورد قبول واقع شد. همه اینها به زعم خود حاتمی باعث شد که فرم لایه لایه و هزار و یک شبی کار از بین برود ؛ که حتی ماجرای عشق رضا خوشنویس به دختر استادش به کلی از بین رفت. هزاردستان اولین سریال بعد از انقلاب است که شایعه تغییر قسمت آخرش بین مردم دهان به دهان گشت و این یعنی اینکه چقدر سرنوشت اثری که بعد از ظهر جمعه به تماشایش مینشستند، مهم بود.
این سریال به داستان زندگی رضا خوشنویس، که شخصیتی تخیلی مبتنی بر شخصیتی تاریخی بهنام کریم دواتگر است، و نظریه توطئهای مبنی بر دست داشتن شخصیتی به نام خان مظفر در وقایع پشت پرده سیاسی و اجتماعی ایران در دوران قاجار و پهلوی میپردازد.
محیط بازیگری این سریال در محیطی بازسازیشده از تهران قدیم است.
فیلم در دو بخش اصلی تشکیل شدهاست، بخش اول که به داستان رضا تفنگچی میباشد، که دوران احمدشاه و آغاز حکومت رضا شاه و بخش دوم در مورد زندگی رضا خوشنویس است که در دوران پایانی حکومت رضا شاه و آغاز حکومت محمدرضا شاه میباشد. بازی جمشید مشایخی یکی از درخشانترین بازیهای وی میباشد.
پس از مرگ حاتمی، دو فیلم سینمایی با تدوین واروژ کریممسیحی بر اساس هزاردستان ساخته شد. این دو فیلم کمیته مجازات و طهران، روزگار نو نام دارند.
یکی از نکات قوت این مجموعه موسیقی متن آن میباشد، تیتراژ اولیه فیلم، پیش درآمدی در آواز اصفهان ساخته مرتضی نیداوود (سازنده تصنیف مرغ سحر) با تنظیم برای ارکستر از مرتضی حنانه است.
نگاه بسیار دقیق و مردم شناسانۀ علی حاتمی به چای و قهوهخانه در این فیلم باعث شد تا در مطلبی به بررسی این سکانس ها پرداخته شود.
چای مردم
صحنه ای از سکانس سرشماری که با تدوین موازی هم زمان با دزدی طلافروشی قازاریان است. مامورین سرشماری مشغول گرفتن آمار از خانه ها هستند، رفت و آمد و خارج شدن از خانه ها ممنوع شده است.
مفتش شش انگشتی به همراه یک پاسبان مشغول دزدی از طلافروشی قازاریان هستند.
مامور سرشماری که اولین روزکاری خود را به نیمه رسانده، بعد از نماز، نهار می خورد که ناگهان یکی از اهالی محل برای او چای می آورد.
بفرمایید.
ـ دست شما درد نکنه میل ندارم.
چای نمک نداره بفرمایید میل کنید، چای بعد از نهار می چسبه
ـ خروج اهالی از منزل امروز قدقنه، اگه یک از مامورین تجسس سربرسه شما با این محبت تونم، خودتون رو تو دردسر انداختید
پس تعارف نکنید تا من زودتر به منزل برسم
ـ من مامور دولتم، خوردن چای مردم از نظر من نادرسته، در این صورت من رو ببخشید، اما…
چای سرد نشه، لطف کنید بعد از صرف چای این سینی رو بیارید تو اون دربند، فقط یک باب خونه بیشتر نیست.
ـ ولی آخه عرض کردم که … عجب، عجب
تعارف چای
برای برقراری ارتباط بین دو گروه اجتماعی مردم و مامور دولت، جهت کسب اطلاعات از اوضاع شهر
چای، سکوت، اخبار
اولین سکانس از خانه رضا خوشنویس است. سکوت حاکم است و هیچ دیالوگی گفته نمی شود فضا پر است از صدای رادیو رضا که خبر از به تخت نشستن پسر به جای پدر دارد و اخبار اشغال روسها و … پخش می کند.
زن چای می آورد، چای رضا را گوشه میزش می گذارد، با هم در سکوت چای می نوشند و به اخبار رادیو گوش می دهند.
مشهد، شهریور 20، پلاک 7، خانه رضا خوشنویس
صدای موسیقی رادیو، رضا در حال نوشتن، رادیو اعلام می کند: اعلامیه شماره 1، ستاد ارتش، ساعت 4 روز 3 شهریور ماه، ارتش شوروی در شمال و ارتش انگلیس در باختر و جنوب باختری، مرزهای کشور را امور تجاوز و تعرض قرار دادند، شهرهای تبریز، اردبیل، رضاییه و خوی، احد، میان دوآب، مهاباد، رشت کیاده، میانه و بندر پهلوی مورد بمباران هوایی واقع شدند و تلفات وارده نسبت به مردم غیر نظامی زیاد و تلفات نظامیان با اینکه سربازخانه ها را بمب باران می کنند نسبتاً کم است.
یک هواپیما مهاجم در ناحیه تبریز در نتیجه دفاع توپ خانه ضد هوایی سرنگون گردید. نیروهای متوریزه و مکانیزه ارتش انگلیس در محور قصر شیرین و نفت خانه ایلام و آبادان و بندر شاپور و قصر شیرین به تعرض پرداخته اند.
نیروی دریایی شوروی به کرانه های دریای خزر و نیروی دریایی انگلیس به بندر شاپور و خرمشهر تعرض نموده اند….
قند مکرر
در این سکانس یک رابطه فرادستی و فرودستی وجود دارد و چون زن رضا (فرودست در مقام صحبت کردن با مفتش (فرادست) قرار ندارد پس با آیین پذیرایی چای نامه و هدیه خود را تقدیم مفتش می کند.
نامه:
می بخشید مجال سفره ضیافت نبود، خودمانی برگزار کردیم.
هوالعلیم و بعد خدمت سرکار مفتش دولت، غرض از تحریر
این کلمات همان قسم که در استمتاق عرض شد، که آقای میرزا رضای خوشنویس
همسر اینجانبه حقیقاً بی گناه و اگر سهوی در کار نباشد و کسی بخواهد در مقام زحمت
یا آزاری بر این بزگوار برآید دشمن خدا و رسول خداست. چند تکه طلاجات از لوازم
شخصی کمینه به رسم پیشکشی تقدیم می شود. ان شا اله جرمی برای اینجانبه از این بابت معین نفرمایید که قصد مجبور کردن آن جناب به ارتشاء نیست.
زحمت کشیده جهت شیرین کرده دهان قند از قندان بردارید.
مفتش: قند مکرر
حسرت خوردن چای در وداع با همسر
در این سکانس رضا از زنش دعوت می کند تا کنار هم بنشینند و کمبودی که در این فضا احساس می کند یک پیاله چای است که صحبت بین آنها را گرم تر کند. در بررسی نشانه های تصویری در آثار هنری گیاه های مقدس از جمله گیاهانی هستند که قوت مردم را تشکیل می دهند.
مانند: گندم، برنج و … اما در این سکانس رضا دیالوگی دارد که چای از گوشه چارقد خود خوردن بی بی خانم را ارزش می داند مانند اینکه بگوییم دستش را سر سفره کسی دراز نکرده است.
رضا: آه
زن: شما مرد خانه اید من به شما همه چیز دادم
رضا: و من به شما
زن: خدا سایتون و از سرما کم نکنه
رضا: سایه آدمی که دائم از سایه خودشم می ترسه
بیا بیا نزدیک تر ما همسایه بودیم ایم سالهای آخر نه همسر
اگه یه پیاله چای بود
زن: اون مرتیکه مفتش در و از پشت رومون بسته
رضا: بی بی خانم همیشه گوشه چارقدش چای خشک داشت.
روزا وقت کار کردن چای خشک رو با آب دهانش نرم می کرد
بی بی خانم چایش و از گوش چارقدش می خورد.
با رفتن بی بی خانمون برکتم ازدنیا رفت.
سماور فروشی روسی
در این سکانس فقط به تجاور روسیه به پادگان عشرت آباد پرداخته می شود و در فضایی که آقا سید ابراهیم و مرتضی سیاه پوش هستند و در مورد وضعیت بد سربازان بی پناه صحبت می کنند در همه پلان ها سماورهای روسی طلائی در پشت سر آنها برق می زنند و استعاره حضور تمام عیار روسیه در اوضاع حاکم است.
آقا سید ابراهیم: ظاهرا سربازها رو از سربازخانه ها مرخص کردن
مرتضی: می گن پادگان عشرت آباد رو روسها برای جا دادن قواشون خواستن
آقا سید ابراهیم: این بهانه دست بعضی امراست که در تنگنای اوضاع به فکر خلاص خویش اند
هیچ کس به دیکتاتور ورشکسته وفادار نیست حتی همراهان همیشگی زودتر
از خان قولدر عزم سفر کردند البته همه اونها به راهی می رند که اعمالشون هموار کرده
بیچاره این سربازها که متعبه ظلم اون ها شدن، غالب این سربازها غریباً و بی پناه
مرتضی: مواجبی هم ندارند که خودشون رو به بلادشون برسونن
آقا سید ابراهیم: و بسیار متحمل که این سپاه مایوس بی سالار این لشکر آواره بی گناه
با رخنه کردن اراضل و اوباش در صفوفشون ندانسته سبب وقایعه ناپسندی بشن
مرتضی: تکلیف چیه؟ در مقابل این بندگان خدا گرسنه و تشنه رهاشون کنم که طعمه اوباش باشن
آقا سید ابراهیم: پول مختصری در اختیار من هست، برای خرید نان و خرما کفایت
می کنه فعلا یکی دو روز جیره اونها فراهمه بعد هم خدا بزرگه
قهوه خانه
سکانس زیبای نمایش قهوه خانه در حدود سال 1300 در تهران
قهوه خانه یکی از تفریحگاهها یا تنبل خانه های مردم تهران بود. یعنی محلی که همه گروه افراد را به خود کشیده برای هر دسته ای تفریحات و وسائل سرگرمی مخصوصشان را فراهم می نمود. در زمان مورد ذکر نه تنها مردم تهران بلکه جماعات همه شهرها و روستاهای آن در راحت خیال و آسایش تام و تمام فکری و روحی بوده چیزی جز مشغولیات نمی خواستند و به همین خاطر هم وسائل آن برایشان در انواع سرگرمی و مشغولیات فراهم آمده بود و از آن جمله بود قهوه خانه که اسباب کشش و پایبندی افراد در آن گرد می آمده.
شاید زیادتر از هر شغل قهوه خانه داری رواج بود چنانچه در شهر صد و پنجاه هزار نفره تهران چهارصد و پنجاه قهوه خانه وجود داشت که البته این سوای قهوه خانه های سرپائی و موقتی و کوچک در آمار نیامده بود. مکانی که برای هر کس می توانست محل آسایش و حرف و سخن و مذاکره بوده باشد، عبارت از قهوه خانه های یک دکانی تا آنهائی که در فضاهای بزرگ و باغچه های چند هزار متری تشکیل شده بود و فراوانی بیکاره ها را می رساند.
گیرندهترین اماکن
از گرم ترین و دلنشین ترین و مصفاترین اماکن قهوه خانه ها بودند که برای هر دسته وضع مورد علاقه ی خود را داشتند علاوه بر زیب و زیورشان که سرآمد هر محل تفریح می آمد، از در دیوار و سقف و ستون که به انواع پرده ها و عکش شمایل ها و پوست تخت، تبرزین، کشکول ها و حتی علم و کتل و بیدق ها آراسته شده بود و صداهای درهم مشتریان و پرندگان خوش نوا که پاتوق آنان نیز برای تربیت و به صدا آوردن و (سرانداختن) در قهوه خانه بود و آواهای خوش چای خبرکن یا (جارچی) و بلبل خوانی های استکان های (استکان شو) هایشان که فضای آن را مشعوف و تعارف تواضع ها و یکرنگی، یکدلی ها اهل آن مجذوب می نمود، همراه قلیان های کوزه گلی و کوزه بلور چوبی در پاشویه های حوض پر آبشان دل ربائی و (قنده بده) های مشکین بوی گلگون رخ شیرین لب که دیده به جمالشان رونق می گرفت!
از گرمی و جذابیت این قهوه خانه همین بس که پس از چندی آمد و شد فصل به فصل برایشان محفل تعزیه خوان و مرثیه خوان و نقال آمده یا مجلس شعرخوانی و مشاعره و غزل خوانی و امثال آن داشته باشد و بعضی از اوقات که برایشان محفل سخنوری فراهم بکنند.
ممنون
تشکر از زحمات سایتتون.
سلام سایت مفیدی دارید. موفق و سربلند باشید.
واقعا فیلم خوبی بود. هنوز هم خیلی ها عاشق دیدن دوباره این فیلم هستن.
ممنون